همیشه زمان صحبت از گوگل، در مورد موفقیتهای این موتور جستجوی قدرتمند گفته میشود اما احتمالا کسی تا الان چیزی در مورد وقتی گوگل در حال شکست خوردن بود، به شما نگفته! در حوالی سال 2010، تعداد بسیار زیادی از باگها و محدودیت های گوگل به دست سئوکاران کلاه سیاه افتاده بود آنها به شدت از این باگها استفاده میکردند. مثلا آن روزها یک سئوکار میتوانست بدون نیاز به نوشتن محتوای ارزشمند و صرفا با خرید تعداد زیادی بک لینک بی کیفیت، یک مقاله را به صفحه اول گوگل بیاورد.
یا مثلا میتوانست با پنهان کردن متن تبلیغاتی صفحه از دید ربات های گوگل، یک صفحه تبلیغاتی و بی ارزش را به صفحه اول رسانده و کاربران را در معرض پیام های بازرگانی قرار بدهد! این موضوع آنقدر ادامه داشت که دیگر در یک دوره وقتی عبارتی را در گوگل جستجو میکردید، به احتمال زیاد در نتایج نه به یک سایت قدرتمند که به یک سایت اسپم و هرز میرسیدید که صرفا قصد داشت شما را در معرض تبلیغات قرار بدهد.
اما در همین شرایط، گوگل از فاکتور جدیدی به اسم user signals یا سیگنال های کاربری رونمایی کرد، چیزی که عملا تبدیل به فرشته نجاتش شد!
یوزر سیگنال به سیگنال هایی گفته میشود که از طرف کاربران ارسال شده. در واقع گوگل به کمک تحلیل رفتار کاربران، متوجه میشود که وب سایت شما واقعا یک سایت معتبر و دارای محتوای مفید است یا برعکس صرفا قصد گول زدن ربات های موتور جستجو را دارد.
بگذارید مثال بزنم:
تصور کنید گوگل با بررسی بک لینک ها و سئوی محتوا یک صفحه، تصمیم گرفته آن را به صفحه اول نتایج و حتی لینک اول بیاورد. بعد از این، روزانه 100 کاربر وارد آن صفحه میشوند. اینجا گوگل برای اطمینان بیشتر، اقدام به بررسی رفتار کاربران میکند تا متوجه مشکلات احتمالی بشود. مثلا اگر اغلب کاربران به محض ورود به صفحه از آن خارج میشوند، گوگل متوجه خواهد شد که این صفحه یک مشکلی دارد و رتبه اش را کاهش میدهد. پس اینجا، خروج کاربران از صفحه یک سیگنال است که کاربران به طور ناخواسته به گوگل میدهند و گوگل هم بر اساس آن، سایت مورد نظر را قضاوت میکند.
نکته: user signals را با اسم User Experience Signals هم میشناسند. این عبارت به “سیگنال های تجربه کاربری” ترجمه میشود. اما حواس تان باشد که این کلمه با موضوع تجربه کاربری در سئو متفاوت است و نباید آنها را یکی بدانید.
ببینید، گوگل از همان ابتدا برای بررسی و پیدا کردن سایت ها و صفحات معتبر، یک سری فاکتور مهم را در نظر گرفته بود که به آنها فاکتورهای سئو میگوییم. مثلا اینکه سرعت صفحه شما بالا باشد، در محتوای تان چندین بار کلمه کلیدی استفاده شده باشد، در مقاله تصویر داشته باشید و… . چند تایی از این فاکتورها هم از بقیه اهمیت بیشتری داشتند. مثلا بک لینک ها اهمیت بسیار زیادی در رتبه بندی داشتند و البته هنوز هم دارند. اما مشکل اینجاست که در گذشته الگوریتم های گوگل در بررسی تقلب سئوکارها کمی ضعیف بودند.
این یعنی امروز شما اگر ناگهان تعداد 1 هزار بک لینک برای سایت تان بخرید، گوگل سریع متوجه متقلب بودن تان میشود اما در گذشته الگوریتم ها همین 10 هزار بک لینک را به عنوان یک سیگنال خوب برای افزایش رتبه شما میدانستند! به این ترتیب و به دلیل محدودیت الگوریتم ها، تکنیک های سئوی کلاه سیاه به شدت رایج شدند و عملا همه چیز بهم ریخت. اما بعد از مدتی گوگل سیگنال های کاربری را به عنوان یکی از مهم ترین فاکتورهای خودش در نظر گرفت. مخصوصا بعد از به وجود آمدن الگوریتم رنک برین، قدرت گوگل از قبل برای بررسی این سیگنال ها بیشتر شد و توانست راحت تر سایت های معتبر را شناسایی کند. میتوانم بگویم امروز سیگنال های کاربری در کنار محتوا، بک لینک و سرعت سایت، جزو 4 فاکتور مهم سئو در نظر گرفته میشوند.
خب، اجازه بدهید به سراغ بخش اصلی مقاله رفته و تمامی سیگنال های کاربری که گوگل به کمک شان سایت شما را رتبه بندی میکند، بررسی کنیم.
اگر قرار باشد سیگنال ها را بر اساس اهمیت و اولویت معرفی کنم، ابتدا باید به سراغ نرخ پرش بروم! Bounce rate یا همان نرخ پرش به رفتار کاربران در خروج سریع از صفحه اشاره دارد. تصور کنید کاربر از نتایج جستجو روی سایت شما کلیک کرده و وارد آن میشود، حالا به دلایلی مثل سرعت پایین، وجود تبلیغات زیاد، زشت بودن ظاهر سایت، اصلا بی کیفیت بودن محتوا یا هر چیز دیگری ترجیح میدهد سایت شما را سریعا ببندد. این رفتار به عنوان یک نرخ پرش برای صفحه تان در نظر گرفته میشود.
البته دقت کنید، هنوز هیچ منبع معتبری به ما توضیح نداده که نرخ پرش دقیقا بر چه اساسی حساب میشود. اما طبق حدس هایی که خودمان میزنیم:
شما به عنوان سئوکار باید به سراغ گوگل آنالیتیکس رفته، نرخ پرش صفحات مختلف را بررسی کرده و آن را کاهش بدهید. در مقاله کاهش نرخ پرش در مورد تکنیک های آن صحبت کردم.
اما چرا نرخ کلیک مهم است؟ در واقع گوگل اینطور باور دارد که اگر وب سایتی کلیک بیشتری از رقبایش بگیرد، یا برند شناخته شده تری است، یا عنوان جذاب تری دارد یا به موضوع بهتری پرداخته. دقیقا همانطور که وقتی کلمه ای را در گوگل جستجو میکنید و حتی اگر دیجی کالا در رتبه 5 هم باشد، وارد آن میشوید! بنابراین اگر نرخ کلیک تان رشد کند و البته در دیگر سیگنال های کاربری هم موفق باشید، رتبه تان بیشتر میشود.
برای پیدا کردن آمار نرخ کلیک، میتوانید به سراغ سرچ کنسول سایت رفته و در بخش COVERAGE و قسمت Pages به تفکیک، نرخ کلیک هر صفحه را مشاهده کنید. در ضمن احتمالا میتوانید با تغییر عنوان هر صفحه، نرخ کلیکش را بهبود بدهید.
سیگنال بعدی، زمان ماندگاری کاربر است. در این سیگنال گوگل میزان زمانی که کاربران در سایت شما باقی میمانند را اندازه گیری میکند. منطق پشت این سیگنال هم این است که هر چه سایتی بتواند مخاطب را در خودش بیشتر نگاه دارد، یعنی محتواهای ارزشمندتری دارد.
زمان ماندگاری کاربران را هم میتوانید از گوگل آنالیتیکس بررسی کنید. برای افزایش آن:
این سیگنال زمان ماندن کاربر در صفحه شباهت زیادی به نرخ پرش دارد. در واقع در این سیگنال گوگل رفتار کاربرانی که به سایت شما آمده، سپس سریع دکمه back را زده و به نتایج برگشته و وارد یک سایت دیگر میشوند را بررسی میکند. اگر متوجه تفاوت آن با نرخ پرش نشدید: در نرخ پرش ممکن است کاربر از ادامه دادن جستجوی خود منصرف شده یا اصلا سریع نتیجه دلخواه را از صفحه گرفته و دیگر کل مرورگر را ببندد. اما در Dwell Time، کاربر با برگشت به صفحه نتایج و ورود به یک سایت دیگر، به گوگل ثابت میکند که سایت شما جوابگوی نیازش نبوده. بنابراین بالا رفتن آن به شدت روی سئوی سایت تان تاثیر منفی دارد. متاسفانه ابزاری هم وجود ندارد که در مورد Dwell Time آماری به شما بدهد.
مقاله Dwell Time چیست را مطالعه کنید.
سوشیال سیگنال ها هر رفتاری است که کاربران در مورد برند شما در شبکه های اجتماعی داشته باشند. مثلا اینکه آدرس یک صفحه از سایت تان را در فیسبوک به اشتراک بگذارند یا پست توییترتان را ریتوییت کنند. سوشیال سیگنال ها امروز جزوی از سئوی خارجی هستند و حتی مثل بک لینک، گاها برای افزایش قدرت سایت اقدام به خرید آنها میکنیم. (به مقاله خرید سوشیال سیگنال بروید.)
مهم ترین سوالی که احتمالا در مورد سیگنال های کاربری در ذهن مخاطبان به وجود می آید، این است که در هر سیگنالی چه آماری خوب است؟ مثلا باید نرخ کلیک چند درصد باشد یا نرخ پرش چقدر باشد؟
اینجا باز به همان جواب همیشگی برمیگردیم: سئو یک چیز نسبی است! این یعنی عدد دقیق در آن وجود ندارد و همه چیز به رقبای تان برمیگردد. مثلا:
اگر سایت فروشگاهی هستید، خب اصولا کاربران در این سایت ها زمان بیشتری را صرف میکنند، بنابراین شاید نرخ پرش 40 الی 50 درصد عدد مناسبی باشد چون همه رقبای تان هم همین نرخ پرش را دارند.
اما اگر یک سایت واژهنامه دارید که کاربران در آن سریع معنی یک واژه را بررسی کرده و خارج میشوند، احتمالا نرخ پرش 70 الی 80 درصد هم عدد خوبی باشد! پس به دنبال این نباشید که چه عددی مناسب است، بلکه باید سعی کنید صرفا از رقبا در همه این آمارها، بهتر باشید!
شاید این سوال هم برایتان پیش بیاید که الان در سئو بک لینک قدرتمندتر است یا سیگنال های کاربری؟ راستش را بخواهید روی کاغذ سیگنال ها اهمیت بیشتری دارند!
اما تجربه من ثابت کرده در بسیاری از کلمات پررقابت سئو، گوگل به بک لینک و چند فاکتور دیگر بیشتر اهمیت میدهد! در واقع همین حالا صفحاتی را در سطح وب و در میان کلمات پررقابت سراغ دارم که کیفیت بالایی دارند، نرخ کلیک شان زیاد است و حتی نرخ پرش شان هم نسبت به رقبا پایین است. اما به دلیل اعتبار کمتر دامنه، بک لینک کمتر و… هنوز گوگل به آنها اجازه نداده بالاتر از رقبا قرار بگیرند!
کلام آخر
خب به انتهای مقاله رسیدیم. در این مقاله ابتدا توضیح دادم که سیگنال های کاربری یا User signals چه چیزهایی هستند، سپس در مورد بهبود آمار آن در سایت و همینطور چند سوال رایج دیگر پیرامون شان صحبت کردم. در آخر اگر سوال و نظری دارید در بخش نظرات منتظر شما هستم.
آیا میدانستید محتوای تکراری بهطورمستقیم بر رتبه سایت شما در نتایج جستوجوی گوگل تاثیر میگذارد؟…
در سال 2024 بیش از 83.5% وبسایتها از گوگل آنالیتیکس یا ابزارهای مشابه برای تحلیل…
URL یکی از اجزای حیاتی در دنیای وب است که نقش مهمی در دسترسی به…
دنیای وب و طراحی سایت عملا بعد از ورود سیستم های مدیریت محتوایی مثل جوملا،…
هنوز بسیاری از سئو کارها تصور میکنند فایل های PDF توسط موتور های جستجو و…
شاخص های کلیدی عملکرد سئو (SEO KPIs) معیارهای حیاتی هستند که به کسبوکارها کمک میکنند…